شعر لری
شعر لری

از دست زمانه دلم خون شده
که رسم عشایر دگرگون شده
نه چابک سوار نه کهنه صیاد
سران عشایر برفتند از یاد
کجایند مردان شیرین بیان
پریدند و رفتند همه از میان
ز دست زمانه به باید گریست
ز برنو بدستان دگر هیچ نیست
دریغا کجایند شیران نر
تفنگ های برنو و اسب کهر
کجایند زن های مینا به سر
نشینند و زایند شیران نر
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱ ساعت 8:40 توسط حامد نصیری
|